...(سوم)

نوک انگشت های پام سر شده

البته مطمئن نیستم 

شاید تلقین باشه

نمیدونم سرٍ یا من اینجوری احساس میکنم

وقت هایی که اینجوری میشه نمیگم ناراحت میشم

نه

فقط یکم فکرم درگیر میشه

خیلی بهتر کنار اومدم باهاش

دیگه از وجودش گلایه نمیکنم

به جرعت میتونم بگم روحیه و شادابی و که الان دارم قبل از این اتفاق نداشتم

اما وقتی اینجوری میشه انگار یکم میترسم

با خودم میگم سرور اینکه شوخی نیست

تو خیلی دیگه بیخیالی

دیدی....

دیدی بلاخره ی اتفاقی مافته

دیدی الکی نیست

اما در کل خوبم

و

دارم با سرخوشی تمام سیاوش گوش میکنم



خانم گل و بابایی هم رفتن شمال یکم خلوت کنن

از اونجایی که ما هم نقش نخاله رو ایفا میکردیم

ی تعارف خشک و خالی هم نزدن که مبادا باهاشون برم

دلم براشون  تنگ شده

جدیداخیلی بهشون وابسته شدم

نظرات 1 + ارسال نظر
خانم م چهارشنبه 11 تیر 1393 ساعت 08:15 http://mariabi.blogsky.com/

دیدی الکی بود
به خودت زیاد تلقین نکن

اوهوم راست میگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد