فانتزی های دخترونه...(بیست و چهارم)

دلم ی روز دخترونه میخواد

دلم یکم شیطنت میخواد

دلم میخواد با یکی حرف بزنم

الان شدیدا به دو تا گوش احتیاج دارم

یکی که جدید نباشه

یک آدمی که از گفتن حرف هام بهش ابایی نداشته باشم

بتونم تمام حرف ها رو اونجوری که واقعیت داره 

اونجوری که هست 

همونجوری که دوست دارم بگم، بگم

حرفهام باعث نشه نگاهش نسبت به من و آدم هایی که میخوام ازشون بگم تغییر کنه

و

از این به بعد به چشم دیگه ای به من و اون آدما نگاه کنه

کسی که وقتی از مشکلاتم بهش میگم نصیحتم نکنه 

و

اشتباهاتم رو بهم گوشزد نکنه

حوصله ی شنیدن غر غر های منو داشته باشه

بدون گفتن این جمله ی تکراری و مسخره "نگران نباش درست میشه" آرومم کنه

منم از اینکه گوش های اونو انتخاب کردم واسه شنیدم حرف هام خوشحال باشم



اینم از فانتزی های من دیگه.........

...(بیست و سوم)

امتحانام تموم شد

نمره هام اومد

فاجعه بود

با تصورات خودم و اون چیز هایی که تو برگه نوشته بود خیلی تفاوت داشت

خب اینم از مزایای دانشگاه آزاده

داداش کوچولو میگه ز کوشش به هرچیز خواهی رسید

اما این ضرب المثل تو دانشگاه آزاد صدق نمیکنه

جدیدا به این نتیجه رسیدم که اصلا برگه ها رو تصیح نمیکنن

تصمیم گرفتم از ترم دیگه انقدر شب امتحان تو سر خودم نزنم


چند روزی رفتیم خونه ی بابا بزرگ

البته ناگهانی

باغ دلگشا هم نبود

خانم گل اینجور موقع ها میگه:

یک من رفتیم هزار من برگشتیم

از مریض احوالیه اهل بیت و روز های کسل کننده اونجا گرفته

تا جار و جنجال های زناشویی خاله و شوهر خاله