از این دنیا و آدماش بیزارم....(سی ام)

از همه کس

و

از همه چیز متنفرم

از این دنیا بیزارم

دلم ی خواب میخواد 

ی خواب عمیق

اونقدر عمیق که بخوابم

و

هیچوقت هم بیدار نشم

از صبح تا شب درحال تلاش کردنم

واسه آدم بودن

فهمیدن

خوب زندگی کردن

واسه خوب بودن

ولی هیچوقت بازخورد خوبی ندیدم

دلم میخواد داد بزنم.................

از این دنیا و آدماش بیزارم

وقتی میخوام تاکسی سوار شم

زل میزنم به خیابون و ماشین ها

 و

فکر های بد میاد تو ذهنم

اولش یک لبخند میاد رو لبام

اما بعدش بغضم میگیره

احساس ته خط بودن بهم دست میده......

احساس یکدفعه صفر شدن......

از این دنیا و آدماش بیزارم