از این دنیا و آدماش بیزارم....(سی ام)

از همه کس

و

از همه چیز متنفرم

از این دنیا بیزارم

دلم ی خواب میخواد 

ی خواب عمیق

اونقدر عمیق که بخوابم

و

هیچوقت هم بیدار نشم

از صبح تا شب درحال تلاش کردنم

واسه آدم بودن

فهمیدن

خوب زندگی کردن

واسه خوب بودن

ولی هیچوقت بازخورد خوبی ندیدم

دلم میخواد داد بزنم.................

از این دنیا و آدماش بیزارم

وقتی میخوام تاکسی سوار شم

زل میزنم به خیابون و ماشین ها

 و

فکر های بد میاد تو ذهنم

اولش یک لبخند میاد رو لبام

اما بعدش بغضم میگیره

احساس ته خط بودن بهم دست میده......

احساس یکدفعه صفر شدن......

از این دنیا و آدماش بیزارم

نظرات 2 + ارسال نظر
آریا پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1394 ساعت 21:06 http://beeeauty.blogfa.com

سلام خوبین؟
احساستون رو کاملا درک میکنم , منم درگیر این احساسات بودم و همض هم از تنهایی بود .
نذارید این احساسات به شما غلبه کنه

سلام. مرسی بهترم
میدونید من دائم دارم افکار منفی رو از خودم دور میکنم. به محض اینکه به چیز های منفی فکر میکنم سریع خودمو مشغول یک کاری میکنم.
اما بعد از یک مدت خسته میشم و به خودم میگم: خب..!؟ اول و آخر که چی؟ زندگی همینه....
بعد از یک مدت دیگه دلم نمیخواد تلاش کنم
فقط میخوام افکارمو روی اتفاقات بد زندگیم زوم کنم

امین دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت 02:47

سلام سرور عزیز
ناراحت نباش من حالم بهتر شد الان خیلی بهترم
خیلی هم خوبم
دیگه مشکل برطرف شد دارومو میخورم سر ساعت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد