خانوم خونه...(هشتم)

این خانم گل ما از اعتماد بنفس فوق العاده ای برخوردار و این اعتماد بنفس فوق العاده اش برای بقیه حداقل واسه من دردسر شده. اعتماد بنفس ایشون به قدری بالا ست که سلیقه، رفتار و اخلاق و خصوصا آشپزی هیچکس رو قبول که ندارد که هیچی حتی اعتماد بنفس طرف رو هم تخریب میکنه, خصوصا اگه با طرف رابطه نزدیکی داشته باشه، بی رو در بایستی...


اصولا علاقه ی شدیدی به آشپزی دارم و کلا هم نسبت به دختر های اطراف خودم که از صد  فرسخی آشپزخونه هم رد نمیشن، میشه گفت یک پا کد بانو به حساب میام...


اما امروز...

امروز تصمیم گرفتم آستینامو بالا بزنمو چادرمو دور کمرم ببندمو خانم خونه بشم

امروز، میخواستم خودم خانوم خونه باشم

امروز میخواستم خودم ته چین درست کنم

اما خب برنامه اونجوری که من میخواستم پیش نرفت...


ای کاش اعتماد بنفسمو تخریب میکرد ولی حداقل اجازه میداد کارمو خودم انجام بدم. البته از نظر ایشون هم زدن مواد ته چین و ریختن برنج داخل قابلمه و شستن ظرف های داخل ظرفشویی یعنی غذا درست کردن...


خلاصه که از دفعه ی بعدی من غلط بکنم که بخوام خانوم خونه بشم، ینی غلط بکنم که از این غلطا بکنم...



نظرات 2 + ارسال نظر

غیرتی شدن به هارت و پورت کردن و گیر دادن و جاسوسی کردن نیست،

غیرت یعنی ...

زن مورد علاقه ات هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نکنه...

عاصی یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 15:55

قبول کن اونجا آشپزخونه ی اونه
حوزه ی استفحاظی اونه
من آشپزیم از مامانم بهتره ولی میاد هی سرک میکشه توی کار من
یا وقتی نیست آشپزی میکنم یا تحمل میکنم که واضحات رو برام توضیح بده

الان دیگه به همین نتیجه رسیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد