غیبت اخیر...(بیست و یکم)

دیگه از این دوره  همی های خانوادگی خسته شدم

بابا دوره همی میشه ماهی دو بار، ماهی یک بار

نه هر هفته

اونم هر بار بالای  یکی، دو روز

خونمون یک جورایی شبیه هتل شده

ما هم شبیه گارسن های هتل که دائم سرویس میدن

نمیدونم بدجنس بازی دارم در میارم یا هر چیز دیگه ای

اما این مهمون های ما انقدر منو عاصی کردن 

که حالم از هرچی مهمون و مهمونیه بهم میخوره

...

اخیرا انقدر سرم شلوغ شده که به ندرت وقت نمیکنم فیلم ببینم

چند هفته ایه استخر نرفتم

چند ماهیه کتاب نخوندم

حتی دیر به دیر وقت میکنم به اینجا سر بزنم


نظرات 3 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 18 آذر 1393 ساعت 02:25 http://over.blogsky.com

سلام
استخر نرفتی
مگه شنا بلدی سرور
وای
کتاب خخخخخ
نه اینکار اشتباهیه که میکنی , باید زود به زود به وبت سر بزنی
اوهوووووم
شالگردن میبافی مگه بلدی , رابطه تون

سلام
شنا و بافتنی جزو کار های مورد علاقمه...

خانم میم سه‌شنبه 18 آذر 1393 ساعت 09:45

سلام.
برای شال گردن و رابطه خوب خوشحالم

سلام
مرسی بانو

عاصی سه‌شنبه 25 آذر 1393 ساعت 15:59 http://asysepidshortpost.blogsky.com

شما باید حق کپی رایت جهت استفاده از نام اینجانب در متن خویش را بپردازید!!!!!!


من کلا از فامیل متنفرم
چون از هیچ کدومشون هیچ خیری ندیدم


نمیگم ازشون متنفرم واقعا دوسشون دارم....ولی یکم درکشون پایینه...چون الان نه وضیعیت خودم جوریه که بتونم مهمون داری کنم نه مامانم و متاسفانه این موضوع رو اصلا درک نمیکنن و هنوز نرفته فردا همگیشون دوباره اینجاناینجاست که میگم عاصی میکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد